۱۳۸۷ آبان ۲۵, شنبه

عشقم


عشقم نوشته :

وقتی نمی دونی حرفاتو کی می شنوه ( می خونه )

یا
اینکه
اونیکه دلت می خواد
میخونه یا نه و چراغهای رابطه هم تاریکه دلت
به نوشتن نمیره
وقتی هم می خوای بنویسی مجبوری با دلهره
بنویسی

لعنت به ای وبلاگاهای ایرانی که یا جای آه و
ناله هست یا ...


|+| نوشته شده توسط
مجید در بیستم مهر 1387




و من می نویسم:

آره. می بینه، می شنوه، می خونه.
مگه میتونه دنبال نکنه؟
هرچند می خواد چراغ های رابطه برای همیشه
خاموش بمونن ولی یه جایی ، یه موقعی
، بالاخره
و دوباره دلشو می زنه به دریا و می نویسه.
می نویسه از عشقی که داره کم کم میره زیر
خاکسترهای آتش دلش و فقط راز
دردناکش
توسینه ی
خودشه و ترس از بوجود اومدنه تنفر ...
بخاطر همه ی تلخ کامی های زندگیش.

من مقصرم به عاشق شدن و همه چیز رو خیلی پاک
باور کردن .


هیچ نظری موجود نیست: