۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۹, شنبه

چه تایتلی مناسب تر؟


برو!

خدایت به همراه

آسوده باش

تنها هم نمی مانم

بی وفا نیست، می آید

به خواب دیده امش

آرام و آشنا

خیال توست

نا همسفر.

(آیا فکر میکردی یه روز شعرت بر علیه خودت قیام کنه؟!)

۱ نظر:

ناشناس گفت...

این زخم فروپاشیده با تنم امروزبرای قیام آماده نیست
ریشۀ در خاک این تن نیم مرده را برای پرواز بهانه نیست
این شعر سوخته در ابتدای سفری جاری شده بود که من اکنون در پایان آنم
دست آشنایی که بازوانم را می فشرد و بی تابم می کند برای پر کشیدن دوباره، نیمه لهیده مرا با خود به کدام دریای سیاه باید افکَند؟

پای در خاک
خورشید عشقی بالای سر
و به امید روییدن دوباره
یا برآمدنی بالی از میان سوختگی های تاول زده


همسفر اکنون و تا همیشه من آماده است
پا به پای
دست در دست و بر پشتم
آهای آقا ، بابا ! عصای شکسته ات را بردار!


باشد و لعنت به هر چه کاش است چون که باید کاشت.