ببین منو که باز اینجا تنهام بشین نرو، بی تو غرق غمهام
سخته برام که پُر از کینه شم وقت تعبیر خوابمه پس بیا پیشم
وقتی پیشمی چشای من برق داره با توبودن واسم خیلی فرق داره انگار که دل من باز هوای شب داره حتماً میخواد عاشق بشه یکباره . . . . . . بهت میگم که فقط مال من باش واسه پرواز دو تا بال من باش . . . نبودی روزارو به یادت میشمردم . حسرت یه نگاتو بدزد ازم دلو بگیر به آسونی ببر بازم
دل بستم به تو تا آخر خط هستم دل بندم از دنیا دل کندم دل تنگم هنوز با تو یکرنگم می جنگم تورو بیارم به چنگم
امروز داشتم به این آهنگ گوش میدادم و کلی یاد روزهای تابستان 87 در من زنده شد. آهنگ قشنگیه و خیلی به حال و هوای من میخورد و میخوره ... یادمه اوون روزا میرفتم رو پشت بومه خونمون و درس میخوندم تا برای کنکور آماده بشم . خونمون خیلی شلوغ پلوغ بود و مدام مهمون داشتیم و اصلا نمیتونستم تو اتاقم درس بخونم .
این بود که میز و صندلی از تو انباریمون برداشته بودم و روو پشت بوم بساط درس خوندنو آماده کرده بودم و هر روز از 6:30 تا آخر شب میرفتم اونجا و درس میخوندم
باید همه ی حواسمو جمع درسام میکردم ولی نمیشد البته یکی از دلایلی که تصمیم گرفتم دوباره درس بخونم به خاطر این بود که کمتر به عشقم فکر کنم . (LOL)
دیگه شرایط سختتر شد
هم نزدیک به کنکور میشدم
هم مهمون داشتیم هم میبایست تمام تمرکزم رو روی درسام میذاشتم
وهم . . به عشقمم فکر میکردم
بد تر از همه این بود که همه میگفتن تو با این همه پشتکار و وقتی که برای درس میذاری حتماً قبول میشی. نمیدونستن که من اون بالا تو رویای عشقم هستم و اونو پیش خودم تصور میکنم یکی دوبار هم عشقم اومده بود اونجا
اون توی کوچه بود و من بالای پشت بوم
با هم کلی صحبت میکردیم
فاصله مون کم بود با هم ولی باز
دلم میخواست از اوون بالا بپرم تو بغلش
بعد از اون موقع هم شب که میشد به جایی که عشق ایستاده بود زل میزدم و براش دلتنگی میکردم
هوا که کم کم تاریک میشد سیاهی شب به دل من هم راه پیدا میکرد
بعد دیگه کلاً کتابامو میبستم و به این آهنگ از موبایلم گوش میدادم
هم براش بغض میکردم و آخر دیگه اشک امونمو می برید هم قربونش میرفتم و هم دلتنگی هام بیشتر میشد.
خیلی روزهای بیاد موندنی بودن هوا که خیلی عالی بود
حیف که من فقط میتونستم رویای عشقمو اون بالا تو اون هوای دلپذیر داشته باشم
Till the end of time In a world so close to me I m just so in love With the one i held
I Love U
My love for you is like water, Falling countless The beating of my heart, For you is so heavy and soundless, The feeling of being in your arm is so Precious and endless
این خیلی بده که یکی رو که خیلی خیلی دوسش داری ، عاشقشی
بخوای ببوئیش ، لمسش کنی ، بخوای سرتو بذاری رو شونه هاشو تا دلت میخواد گریه کنی تا اینکه آرامش رفته در تو با اینکار زنده بشه
بخوای زل بزنی به چشماش تا عمق وجودشو بخونی، یا اینکه بخوای تا جون داری فقط ببوسیش ...
ولی مجبور باشی اون همه احساس مملو از عشقو پنهان کنی و خودتو کنترل کنی و به روش نیاری و مراقب باشی از چارچوب زندگیت خارج نزنی
حتی مجبور باشی خیلی نگاهش نکنی تا از نگاهت متوجه هیاهوهای دلت نشه.
واقعاً خیلی سخته
عزیز دلم، آخه تو کی هستی؟
کی هستی که هرچه بیشتر میبینمت بیشتر هم عاشقت میشم حتی اگه رسمی باشیم یا خودمونی یا ...
بی تفاوت بودن هیچ چیزی رو عوض نمی کنه
وقتی نیستی و میخوایم چراغ ها خاموش بمونه، فقط آهنگ های غمگین گوش میدم ولی فقط کافیه 1 بار ببینمت بعد دیگه بساط براهه ;-) دیگه تو فضام خنده هام بیشتر میشه حتی الکی الکی میخندم.
با تو من بهارم بی تو شوره زارم
وقتی هستی خوبم وقتی نیستی بی تو یه قاب شکسته رو دیوارم
راستی تابلو بود وقتی گفتی آدرس اینجارو نداری (نرسیده) و نیومدی اینجا ! هنوز دروغات تابلوئه
آدم چه میشد ، آنهمه رسوا نمیشدی آنگونه سخت عاشق حوا نمی شدی امروز ما سیاه و خراب و عبث نبود آنروز اگر تو راهی دنیا نمی شدی شاید که سیب و آدم و حوا بهانه بود ای کاش مرده بودی و بابا نمی شدی
عادل سالم
یادمه این شعر رو بد موقعی با صدای بلند می خوندم
خودم که اصلا حواسم نبود زمان مریضی پدرم بود و من هم تازه یکی از نشریات ادبی دانشگاه صنعتی اصفهان به دستم رسیده بود و بدون اینکه از مضمون این شعر آگاه باشم اونو بلند بلند میخوندم تا پدرمم بشونه و کمی سرگرم بشه
واقعاً که چقدر مسخره بود
میخواستم سر پدرمو گرم کنم تا یکم حال و حواش عوض بشه ولی برعکس کاری کردم که اشک به چشماش بیاد
و گفت این شعر رو برای من میخونه ها . من پدر خوبی نیودم
وای که چه حال بدی پیدا کردم . دلم میخواست زمین دهن باز کنه و منو ببلعه
هنوز هر وقت که اینو میخونم یاد اون روز می افتم و این بار اشک تو چشمای خودم حلقه میزنه و بیشتر و بیشتر دلم برای پدر عزیزم تنگ میشه
Behesh begoo hich midoonesti roozi 2 bar bayad az asansor bala va paeen beram?,
Behesh begoo chand roozi bood ke bad joori del tangesh shode boodam, va zamane bishtario khire mishodam . aslan harchi bishtar migzare bishtar ehsase deltangi mikonam. Adam nemisham ke :-)
Behesh begoo fekr konam hanooz telepathy moon kar mikone. Akhe in chandrooz ke bar ax too emtehanatamam hast oon icon ke hamishe too maghzam hast kheily bozorg shode va hamash be oon fekr mikardam. Alan ham ke to oomadio ba man chat kardi fekr konam kare oon telepathy bashe,
Behesh begoo modatie hamash be khodam migam miramo ye daghe mohkam baghalesh mikonamo zoodi miam,
روزها از پی من میگذرند و من مات زده به گذر زمان بی هیچ شوقی به زنده ماندن وقت را سپری میکنم.
افسوس که چقدر تلخ گذشت. گرچه پر از تجربه بود لیک آیا ارزش تجربه کردن را داشت ؟!!
ای عشق ، چه سنگین و با وقار به کوچه های خلوت دلم پا نهادی
دلهامون پر از دلتنگی در آغوش کشیدنه دستهامون خالی از لمس با هم بودنه
گونه ام خیسه از اشک برای درد قریبی که در سینه دارم.
ای روح سرگردان من تا به کی سرگردانی ای جسم خسته من تا به کی زندانی
هرشب با آرزوی دیدن خواب او که تمام وجودم را دزدید با چشمی پر از اشک سر به بالین میگذارم و هنوز بعد از گذشت مدت طولانی بغضی کهنه ، تلخ و غمگین گلویم را می فشارد.
چقدر قشنگ عاشق شدم و چقدر تلخ شکستم
۱۳۸۷ دی ۱۱, چهارشنبه
اینطور که پیداست خیلی منو دوست داری!!!!!!! ولی چه فایده
دیگه حالم بهم میخوره از بودن در برزخی که تو برام درست کردی
یه حس مبهم که تا میاد قوی بشه (حالا چه به جهت مثبت و چه منفی) تو دوباره اونو برمیگردونی به حالت گیجی و سردرگمی
تو ترسویی بیش نیستی
و با کارت نشون دادی که جرات انجامشو نداشتی . فقط منو بیشتر تو گرداب مجید فرو بردی و بس
اكنون كه شروع به نوشتن ميكنم ، نميدونم تا به کی می نویسم.
ولی میدونم این به جهت تخلیه روحی خودم است و بس . و هیچ انتظاری برای دریافت نظرات ندارم هرچند نظرات می تونن پنجره های جدیدی در ذهنم ایجاد کنن.
شاید بعضی وقتها نوشته ها یا عکس هایی که میگزارم، برای کسی مفهومی نداشته باشه ولی برای خودم پر از معناست و عمیقاً در درونم جاری شده اند.